بررسی نقش نیروی انسانی با نگاه به چرخه ICIS  در توسعه تکنولوژی  و رشد اقتصادی

یحیی صمدی مقدم 

دکتری مدیریت تکنولوژی ،استاد دانشگاه ، چهره ماندگار کیفیت کشور

 Samgh10@hotmail.com 

محمد زینلی

کارشناس ارشد مدیریت تکنولوژی

چکیده: 

در تحقیقات حوزه سرمایه های انسانی در اعصار مختلف ، هم از نظر دانشمندان علوم انسانی و هم از منظر دانشمندان اقتصادی و فنی ،  نیروی انسانی به عنوان کلیدی ترین عامل رشد و توسعه در زمینه های مختلف به شمار می رود به گو نه ای که در تمامی ابعاد و ارکان جوامع و جهان تاثیر مستقیم داشته ودر تمامی مد ل های توسعه در کنار سایر عوامل از جمله ICT، نوآوری ، تکنولوژی ، جنگ های جهانی ، سیاست ها ی دولت ها ، و..... نقش بسزایی را ایفا می نماید.

در دهه‌هاي اخير فاصله كشورهاي در حال توسعه و كشورهاي توسعه يافته در زمينه‌هاي صنعتي و تكنولوژيك بسيار افزايش يافته و وابستگي كشورهاي وارد كننده تكنولوژي به كشورهاي صادر كننده آن مسأله‌اي است كه افكار بسياري از اقتصاد دانان را به خود مشغول ساخته است. در حال حاضر بسياري از اقتصاد دانان ناتواني كشورهاي در حال توسعه در گسترش تكنولوژي و يا بهره گيري مناسب از آن در فعاليت‌هاي توليدي راعامل اصلي كندي اين كشورها در زمينه‌ پيشرفت‌هاي اقتصادي – اجتماعي – صنعتي دانسته‌اند. آنچه که در این مقاله به آن پرداخته ایم نقش نیروی انسانی در توسعه تکنولوژی و رشد اقتصادی است که دانشمندانی چون آرو و رومر و شومپیتر تحقیق و توسعه و خلاقیت را که از ویژگی های بارز نیروی انسانی و سازمان هاست عامل اصلی آن برشمرده و چرخه ICIS[1]از نگاه نویسنده که برای اولین بار طرح می شود یکی از بنیان های ایده تا نقش انسان با کیفیت در  توسعه جهان معرفی می گردد .

وازه های کلیدی : تکنولوژی، نیروی انسانی ، اقتصاد  ، ICIS


 -1 مقدمه: 

اگر بخواهیم به نقش نیروی انسانی در توسعه تکنولوژی و رشد اقتصادی بپردازیم ابتدا باید مفاهیم اولیه و اساسی و ادبیات تکنولوژی و اقتصاد مورد بررسی واقع شود که از جمله فلسفه تکنولوژی و جایگاه نیروی انسانی در آن نقطه بسیار قابل تاملی است که در مدل های تعالی سازمانی از جمله EFQM  در معیار کارکنان و مدیریت تکنولوژی جهت پشتیبانی از استراتژی ها نیز به آن پرداخته می شود. (تعالی سازمانی  EFQM:2010-  دکتر منوچهر نجمی – ص 85)

تكنولوژي از واژه لاتين «تكنولوژيا» گرفته شده است و در فارسي آن را شناخت فن، فن شناسي يا فن آوري ترجمه كرده اند. اما در مبحث توسعه اقتصادی مفهوم تكنولوژي ، بسيار گسترده تر است. 

تعاريف متعددي براي تكنولوژي مطرح گرديده است كه شايد ساده ترين و جامع ترين تعريف براي آن «كاربرد دانش براي حل مسائل علمي و تغيير طبيعت» باشد. به عبارت ديگر «تكنولوژي پديده اي است ساخت دست بشر واز دو ركن اصلي سخت افزار و نرم افزار تشكيل شده است. سخت افزار عبارت از هر گونه وسيله و ابزار مادي و نرم افزار عبارت از دانش شيوه انجام كار يا فوت و فن بكارگيري ابزارها مي باشد. تكنولوژي به درجات گوناگون تركيبي از نرم افزار و سخت افزار است. تكنولوژي نيرومندترين عامل تحول در جامعه بوده و پيشرفت آن فرآيندي پيوسته و مداوم است. از آنجا كه تكنولوژي به عنوان هسته اصلي مجموعه نظام توسعه محسوب مي گردد، لذا تغييرات آن بر همه اركان و اجزاء سيستم اثر مي گذارد و از اين رو تكنولوژي ابزاري است كه با توسعه و تغيير شكل مداوم خود جوامع را نيز پيوسته تغيير شكل مي دهد.» (کتاب بررسی تحولات صنعتی – تکنولوژیک کشور – دکتر زهرا عابدی – ص109)

نواز شريف در كتاب مديريت انتقال و تكنولوژي و توسعه در تعريفي از تكنولوژي معتقد است: «تكنولوژي در مفهوم اقتصادي محصولي است ساخت دست بشر، استوار بر شناخت و آگاهي، مبتني بر تحقيق و توسعه و قابل دادوستد در بازار و داراي ويژگي هاي خاص دور زندگي يك محصول كه قيمت آن براساس قانون، عرضه و تقاضا تعيين مي شود. ارزش بازار تكنولوژي همراه با مراحل مختلف دوران زندگي اش در حال دگرگوني است. گذشته از اين تكنولوژي اثرگذار بر ساختارهاي اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي، سياسي، فضايي، محيطي و تكنولوژيك است و از يكايك اين ساختارها نيز تأثير مي پذيرد. ( همان منبع – ص 110)

با توجه به تعاریفی که از تکنولوژی ارایه می شود گویای این حقیقت است که نیروی انسانی به عنوان مهمترین عامل در فرآیند شکل گیری تکنولوزی و توسعه آن است تا بدانجا که اقتصاد از آن منشاء شده و به عنوان عاملی دیگر در کیفیت نیروی انسانی نقش دارد .

2- مفاهیم اولیه و اساسی  در تکنولوژی :

تكنولوژي به عنوان عامل تبديل كننده عوامل توليد به كالا و خدمات از چهار عنصر فن افزار (Techno ware) ، انسان افزار (human ware) ، اطلاعات افزار (info ware) و سازمان افزار (orga ware) تشكيل شده است. (مدیریت تکنولوژی -  طارق خلیل – ص 22)

فن افزار (techno ware) : تكنولوژي تجسم يافت در اشياء سخت افزار يا امكانات مي باشد. فن افزار مركز ثقل فعاليت هاي تبديل داده ها به ستاده ها است و توسط انسان ايجاد و به كار گرفته مي شود. در مورد فن افزار ذكر دو نكته لازم است:

1- سرعت رشد بسيار بالاي آنبه نحوي كه اغلب سه عنصر ديگر نمي توانند پاسخگوي رشد شتابان فن افزار باشند. خصوصاً اين مشكل در کشورهای در حال توسعه خود را   بيشتر نمايان مي سازد.

2- درك بسياري از كشورهاي در حال توسعه از تكنولوژي مترادف با فن افزار بوده است. به همين سبب، در زمينه انتقال تكنولوژي، تأكيد وافري به دريافت ماشين آلات و تجهيزات دارند و از توسعه سه عنصر ديگر غفلت ورزيده اند. بديهي است كه فن افزار به تنهايي نمي تواند ايجاد كننده زمينه هاي توسعه صنعتي – فني باشد.

2-انسان افزار (human ware) : انسان افزار عامل كليدي تبديل (يا توليد) است و در برگيرنده خود، نبوغ، تجارب، مهارت ها، علوم، ابتكار، تخصص، خلاقيت، نوآوري ارزش ها و انگيزه هاي انسان يا جمعي از انسان هاست. كشورهاي در حال توسعه كه اغلب وارد كننده تكنولوژي هستند، به انسان افزاري نياز دارند كه به آن ها در انتخاب صحيح، انطباق، اصلاح، جذب و توسعه تكنولوژي وارداتي و نيز توسعه تكنولوژي سنتی كمك كند. اين كشورها تا نتوانند، انگيزه هاي ابداع، نوآوري، مهارت و اختراع را در رده هاي مختلف نيروي انساني و نيز سطوح تخصصي متفاوت مورد نياز مراحل مختلف انتقال و توسعه تکنولوژی یعنی انتخاب، انطباق، جذب و توسعه تكنولوژي ايجاد كنند،  در فرآيند انتقال و توسعه تكنولوژي موفقيتي كسب نخواهند كرد.

3- اطلاعات افزار (info ware) : اطلاعات افزار توسط نيروي انساني و به منظور به كارگيري فن افزار ايجاد مي شود و در برگيرنده مجموعه اطلاعاتي به اشكال مختلف اسناد، مدارك، داده ها، آمارها و مواردی از این قبیل  مي باشد و همه فرايند انتقال و توسعه تکنولوژی را در بر مي گيرد. اطلاعات افزار در اختيار دارندگان تكنولوژي است و كشورهاي متقاضي در صورتي قادر به انتقال دقيق آن مي باشند كه زيربناي علمي – پژوهشي مناسب و پيشرفته در سطوح مختلف صنعت و دانشگاه، نيروي انساني متخصص و كارآمد، سيستم هاي توزيع كننده اطلاعات بين واحدهاي مختلف مرتبط با تكنولوژي را دارا باشند، در غير اين صورت از اطلاعات انتقال يافته نمي توانند به صورت مفيد و كارا استفاده كنند.

4-سازمان افزار (orga ware) : سازمان افزار در برگيرنده مجموعه نظامهاي سازماندهي، موجوديتي، شبكه سازي و بازاريابي مرتبط با انتقال، جذب، بهره برداري و توسعه تكنولوژي است. سازمان افزار از يك سو شكل دهنده مهارت ها، تجارب و آگاهي هاي نيروي انساني و از سوي ديگر زمينه ساز ايجاد نظام اطلاعاتي كارآمد و يا غير كارآمد است.

عناصر چهارگانه تكنولوژي بر يكديگر اثرگذاري متقابل دارند و اثرگذاري متقابل پيشرفت متناسب و مستمر اين عناصر، توسعه تكنولوژي را ايجاد مي كند. چهار جزء تكنولوژي باعث تبديل منابع طبيعي و كالاهاي واسطه به توليد كالا (اعم از مصرفي، واسطه اي و يا سرمايه اي) و خدمات مي گردد و هيچ تبديلی بدون وجود اين چهار جزء امكان پذير نيست. در اين ميان اگرچه فن افزار بخش مهم سيستم صنعتي محسوب مي شود، ولي اگر توانايي استفاده از آن به اندازه كافي وجود نداشته باشد، بي فايده خواهد بود و اين در شرايطي است كه نصب، بهره برداري و توسعه ابزارها و ماشين آلات از طريق انسان افزار و با استفاده از اطلاعات اندوخته شده در طول زمان صورت مي گيرد. در واقع انسان افزار كليد اتصال و بهره برداري از سه جزء ديگر تكنولوژي است كه بدون استفاده از توانايي ها و مديريت آن تبديل مطلوب عوامل توليد به كالا و خدمات تحقق نمي يابد.انسان افزار از درجات پيچيدگي مختلف  برخوردار است كه با رشد علم و دانش و افزايش سطح  تحصيلات و آموزش هاي تخصصي مرحله به مرحله توسعه  مي يابد. اين درجات به ترتيب توانايي كار با ماشين، توانايي نصب، توانايي تعمير، توانايي مشابه سازي، توانايي انطباق، توانايي بهبود و توانايي نوآوري مي باشد. رابطه اين سطوح با تلاش فيزيكي و تحصيلات و آموزش هاي فني در جدول 1 نشان داده شده است.

جدول 1: سطوح پیچیدگی انسان افزار ( بررسی تحولات صنعتی – تکنولوژیک کشور – دکتر زهرا عابدی – ص122 )

در مبحث توسعه صنعتي – تكنولوژيك همانطور كه بيان گرديد، نيروي كار (انسان افزار) داراي اهميت بسزايي است، اما شرط اصلي تحقق توسعه توسط نيروي انساني افزايش توانمندي ها و شايستگي ها و به تعبيري بهبود سطح دانش علمی و کاربردی نيروي انساني است. تقويت ظرفيت ها و زيربناهاي داخلي، ايجاد شرايط مناسب براي رشد و انتشار دانش، سرمايه گذاري براي آموزش و توسعه نيروي انساني، بهبود شرايط كار و زندگي افراد، توجه به ساختارهاي فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي، ايجاد سيستم های پويا براي تبادل تجربيات، مي تواند زمينه ساز پرورش نيروي انساني و تبديل آن به سرمايه انساني باشد. در واقع تنها سرمايه انساني است كه دانش جاري در سازمانها و نهادها را به صورت انباشت و ذخيره در مي آورد و با اتكا بر آن مي تواند سطح نوآوری گسترش یابد و با انتشار ذخیره دانش و تبدیل آن به جریان دانش تغييرات اساسي و بنيادي در توسعه تکنولوژیی ايجاد گردد.

توسعه صنعتي – تكنولوژيك زماني تحقق مي يابد، كه خوداتكايي اقتصادي هدف اصلي توسعه قرار گيرد . اين هدف بدون وجود نيروي انساني كارا و خلاق ميسر نخواهد بود. خوداتكايي صنعتي – تكنولوژيك كه در واقع حركتي پويا در مستقل ساختن ظرفيت هاي داخلي براي اتخاذ تصميم در مورد انتخاب تكنولوژي مناسب، انطباق جذب و توسعه تكنولوژي هاي وارداتي مي باشد، بدون وجود افرادي نوآور و خلاق در  بخش هاي مختلف با توان مندی قدرت بومي سازي و توسعه تکنولوژی امری ناممكن است.

3- فلسفه تکنولوژی :

در میان فیلسوفان تعداد اندکی به موضوع تکنولوژی به صورت جدی پرداخته اند . از جمله دانشمندانی که تکنولوژی را در ابعاد مختلف بررسی نموده است هایدگر می باشد . ایشان تکنولوژی را از نظر فلسفی بسیار عمیق بررسی کرد ه اند.

از نگاه دانشمندانی چون هایدگر ، تکنولوژی یک ابزار نیست بلکه نگرش و رویکردی است که دامنه بسیار وسیعی دارد .پیشرفت تکنولوژی را به آرمانشهر و سر منزل مقصود می رساند ، هر چند سرازو یرانشهر در آورده ایم. تکنولوژ ی صرفاً، وسیله نمی باشد ، و امری خنثینمی توان آنرا مطرح کرد .پرسش از تکنولوژی از منظر هایدگر به نوعی پرسش از هنر است که در جهان امری جوهری و ضروری می باشد . تکنولوژی با ماهیت تکنولوژی تفاوت دارد و معادل آن نیست . تکنولوژی از منظر ماهیتی وسیله ای است برای تحقق اهداف و نوعی فعالیت انسانی به شمار می آید .

تکنولوژی از منظر هایدگر آنتو لوژیک به شمار می آید و امری آنتیک نیست . تکنولوژی مجموعه ای از فعالیت ها نیست بلکه وجهی از حقیقت است یا به عبارت دیگر میدانی است که امور فعالیت ها می توانند در درون آن به صورتی که می بینیم ظاهر شود .

فلسفه تکنولوژی به ماهیت تکنولوژی و ارتباط با آن با وضعیت اجتماعی ، اخلاقی ، اقتصادی و فرهنگی انسان می پردازد. در فلسفه اجتماعی تکنولوژی است که بر روابط تکنولوژی و ساختارهای اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی متمرکز می گرددو و توسعه تکنولوژی را به عنوان فرآیند اجتماعی تحلیل می کند .سرچشمه تفکر نظری تکنولوژی در نظر اقلاطون ، هگل و هوسرل به چشم می خورد اما مهمترین نماد ظهور در تامورت مارتینی ، هایدگر آمده است . هایدگر میان دانش و عمل ارتباط تنگاتنگ و میان دانش و تکنولوژی و شیوه عمل به آن ارتباطی نزدیک می بیند .هایدگر تکنولوژی را مقدم بر علم می داند و معتقد است که تفکر جهان مدرن به گونه ای از تفکر تکنولوژی است که جهان را به عنوان منبع انرژی و وسیله ای برای استفاده در نظر می گیرد . جوهر تکنولوژی برنامه ریزی هوشمند برای آینده است .

گفته می شود تکنولوژِ ی از خودش خاصیتی ندارد و همه چیز بستگی به نحوه استفاده ما از آن دارد . تکنولوژی می تواند انواع و اقسام ابهام ها را دامن بزند و آینده نگری بستگی به نبوغ ما دارد که چگونه جهات مختلف ابهام را تشخیص دهیم و برای تعریف درست یک مسئله از آن استفاده کنیم . علت فقر یا ثروتمندی مردمان در نقاط مختلف جهان چگونگی رویکرد آنها در استفاده از تکنولوژ ی می باشد.

مثال تولید ماشین برقی و استفاده از آن در کشورهای آمریکا و کانادا و اقبال عمومی بر این ماشین نشانی از بی طرفی تکنولوژی در موضوعات فرهنگی ، اخلاقی ، و سیاسی است یعنی می توان تکنولوژی را جدا از ارزش های محلی و منطقه ای بکار گرفت .علم پزشکی و کاربردهای آن در جوامع مختلف نیز مثال دیگر در این زمینه است .که اشاره به وابستگی جنبه های تکنولوژی به ارزش های فرهنگی دارد که در طبابت سنتی از آن تحت عنوان جنبه های مفهوم پراتیک نام برده میشود . در مفهوم پراتیک نام برده میشود در مفهوم پراتیک تکنولوژی نیاز است جنبه های بیشتر از مسائل انسانی و اجتماعی اندیشیده شود.( فلسفه تکنولوژی – شاپور بنی اعتماد  ). اگر بخواهیم معنی وسیع تکنولوژی را داشته باشیم به شکل زیر می توان اشاره کرد

شکل 1: جنبه های تکنولوژی  ( فلسفه تکنولوژی –  ترجمه شاپور بنی اعتماد  )

علل چهار گانه ای بر ظهور یک فعالیت دخالت دارند :

  1. علت مادی           2- علت صوری      3- علت غایی        4- علت فاعلی

که علت مادی ، ماده ای است که از آن گرفته نشده است ( جام نقره ای) ، علت صوری شکل ظاهر را بیان می کند مانند جام ، و علت غایی هدف از ایجاد و طراحی را دنبال می نماید و علت فاعلی ، نقش سازنده در آن ماده را شرح می دهد . سه علت اولیه ، ارتباط مستقیم با علت فاعلی  که همان نقش انسان در پدید آوری است ، را دارند. ( فلسفه تکنولوژی- هایدگر – ص7 )

تکنولوژی که منشا زبان یونانی دارد به عبارت تخنه نیز گفته میشود . تخنه نا تنها بنام کار و مهارت صنعتگر است ، بلکه مهارت های فکری و هنرهای زیبا را نیز بیان می کند . مهمتر این که از زمان افلاطون ، تخنه با کلمه اپیتسمه مرتبط بوده و بر شناخت و معنای وسیع کلمه دلالت دارد. وزیر وزیر چیزی را دانستن و به چیزی معرفت داشتن می باشد که تمامی این موارد تایید بر نوع نگاه انسان بر تکنولوژی و ابعاد آن است. ماهیت تکنولوژی با لفظ گشتل همراه می باشد و گشتل در زمان آلمانی به معنای قفسه ، داربست یا استخوانبندی است و در واژه های هایدگر به معنای قالب بندی می باشد تصور متعارف تکنولوژی جدید را فرزند علم جدید می داند . تکنولوژی صرفا وسیله ای است برای علم و حداکثر علم کاربردی است . در حالیکه هایدگر آنرا معکوس می داند ، و ادعا می کند که علم جدید ماهیتا فرزند تکنولوژی است و می گوید فیزیک افزار ضروری تکنولوژی است . در نظریه های ایده آلیستی تفسیر بر این است که علم مقدم بر تکنولوژِی است و نتیجه علم است هم از نظر وجودی ( آنتو لوژیک ) و هم از نظر تاریخی و انقلاب صنعتی بیانگر این موضوع است ولی در نظریه ماتریالیستی ، تکنولوژی مقدم بر علم است و این به تایید هایدگر می رسد و  از طرفی این اشتباه هایدگر است که از نظر تاریخی تکنولوژی را موخر بر علم می داند. ( سیر تحولات تکنولوژی - دکتر نقی ترابی).بدین صورت است که می بینیم در فلسفه تکنولوژی و نگرش دانشمندان بارز در نقش نیروی انسانی بر رشد تکنولوژی بسیار حائز اهمیت بوده و علم که زائیده اندیشه و تجربه بشری است چگونه با تکنولوژی در تعامل است.

4- تکنولوژی ، انسان و جهان:

4-1- تقسیم بندی تکنولوژی :

تکنولوژی ها به 2 دسته سنتی و نو تقسیم می شوند. تکنولوژی در هر دو حالت سنتی و نو،  توان انسان را افزایش می دهد . و از طرفی  ما را از یک سری چیزهای دیگر محروم می کند . بطور مثال اگر با کسی تلفنی صحبت می کنیم از صحبت رو- درو  محروم می شویم . بنابراین هر تکنولوژی که وارد نسبت میان انسان و جهان می شود ماهیتی نحلیل گرا دارد ویک سری از عوامل را حذف می کند.ولی در بسیاری از موارد نیز ابزار از انسان جدا می شود و در جهان ادغام می شود . مثال درجه حرارت که خاصیت عینی از جهان را نشان می دهد.( فلسفه تکنولوژی– مهرداد مظفری)

  مارکس معتقد به این بود که روابط اجتماعی به تکنولوژی شکل می دهند نه به عکس .و اخیرا تعدادی از مارکسیست ها و غیر مارکسیست ها ناخرسندی خود را  از جبریت تکنولوژی مطرح کرده اند. و اعتقاد به رابطه زیر که بتوان آن را به مارکس نسبت داد ندارند : 

تکنولوژی = تولید

از نظر مارکس نیرو های مولد بیش از ابزار های ماشینی یا تکنولوژی و شامل اموری چون نیروی کار ، مهارت ها ، دانش ، تجربه و اموری که به کار امکان می دهند تا تولید کند ، جزء مهمترین نیرو های مولد به شمار می آیند. و مارکس از جبریت نیروی مولد سخن می گوید . که این نیرو های مولد تماما به جهت گیری در خصوص نیروی انسانی با اولویت بالا نگاه می کنند و در فلسفه تکنولوژی نیز شاهد نقش نیروی انسانی در تکنولوژی ازمنظر فرهنگی ، اجتماعی  و زیبا شناختی و تاثیر آن بر علم بودیم. 

مفهوم تكنولوژي در دوره‌هاي مختلف و توسعه نظريه پردازي های گوناگون با تعابير متفاوتي مورد توجه قرار گرفته است. مفهوم تکنولوژی در توسعه اقتصادی به عنوان بخشی از اقتصاد کلان محسوب می شود.به گونه ای که در مباحث عمومی اقتصاد دانان تکنولوژی را به 4 عامل زیر منتسب می کنند : (روزبهان ، محمود –مبانی توسعه اقتصادی 1385)

  1. عامل مستقلی از تولید می دانند
  2. عامل وابسته به زمان می دانند
  3. عامل وابسته به سرمایه گذاری می دانند 
  4. عامل توضیح دهند پسماند رشد می دانند

با توجه به عوامل برشمرده شده فوق ، در سیر تاریخی تکنولوژی به نظر متفكرين توسعه، از دوران اوليه زندگي بشر تا شروع قرن شانزدهم ميلادي، اگر چه تفاوتهاي زيادي بين ساختار اجتماعي، سياسي، فرهنگي و فني اقتصادي جوامع مختلف وجود داشته، اما اختلاف چنداني بين سطح زندگي و سطح تكنولوژي آنها نبوده است و اختلاف اقتصادي اجتماعي بين جوامع غير بدوي تا آن زمان هيچ گاه از 70 درصد حد ميانگين بيشتر يا كمتر نبوده است. ولي پس از آن بتدريج ايجاد فاصله بين كشورها و شكل گيري دو گروه كشورهاي توسعه يافته و در حال توسعه بصورت مشخص نمایان گردیده است. 

4-2- سیر تاریخی تئوری های اقتصادی و جایگاه تکنولوژی و نقش نیروی انسانی  :

از ابتداي قرن شانزدهم ميلادي تاكنون تئوريهاي رشد و توسعه سیر تکامل خود را بصورت زیر درچند دوره يا مكتب اقتصادي نشان داده اندکه به کلیات آن اشاره می شود :

1- مکتب مركانتيليسم يا سوداگري : اين دوره از اواخر قرن 15 تا اواسط قرن 18 ميلادي در اروپا رواج داشت. اقتصاد دانان اين دوره همچون پتي(Petty)، كلبر(Colbert) و گرو (Grew) با الهام از نظريات فرانسيس بيكن( Francis Bacon)، بر مواردي از قبيل ابداع، اختراع و ترويج علم توجه كردند و آن را عاملي مهم در ايجادتحولات اقتصادي و توسعه صنعتي قلمداد كردند. اين دوره كه همزمان با تراكم اوليه سرمايه در كشورهايي چون هلند، پرتقال، اسپانيا، فرانسه و انگليس بود، شرايط مالي مناسب براي رشد ابداعات و اختراعات و نيز توليدات صنعتي را فراهم آورد. از سوي ديگر پيدايش فلسفة علمي و خلق انسان نو يعني انسانی باتفكر جدید در تحولات علمي،ادبي، فرهنگيدوره رنسانس نقشی کلیدی داشته و آغازگر حركت علمي و صنعتي در اروپا گرديد. رشد و ترقي علمي  در اين دوره يكي از عوامل مهم بوجود آورنده انقلاب صنعتي در اروپا بود.

2- مكتب كلاسيك : پس از وقوع انقلاب صنعتي مكتب اقتصادي جديدي به نام مكتب كلاسيك‌ها شكل گرفت. آدام اسميت پايه گذار این مكتب، اشاعه ، ابداع و نوآوري فني را عامل افزايش ثروت جامعه عنوان مي‌كند و معتقد است كه افزايش كيفيت علمي از طريق تقسیم کار و تخصص ، افزایش کارایی و رشد تجارت آزاد  مسير مي‌گردد.در این راستا او نظریه مزیت مطلق را ارائه داد و تأکید نمود که به دلایل ذکر شده تجارت آزاد کارایی اقتصاد یعنی افزایش مصرف و تولید در کشورهای بکار گیرنده تجارت آزاد را به طور چشمگیری افزایش خواهد داد. به عقیده اسمیت در جریان پیشرفتهای صنعتی ـ اقتصادی ، علاوه بر صنعتگران دوستداران ریسک نیز نقشی اساسی ایفا می کنند.ريكاردو، ديگر اقتصاد دان مكتب کلاسیک، نظريه مزيت نسبي در تجارت بين الملل را مطرح مي‌كند و معتقد است كه استفاده از تكنيكهای با هزینه نسبی کمتر زمينه را براي افزايش بازدهي توليد به وجود مي‌آورد. ساير اقتصاددان كلاسيك بعد از آدام اسميت، تلاش کردند تا از طريق تأکید بر بخش كوچكي از فرآيند تولید و استفاده از روشهاي علمي هزینه تولید را کاهش داده و كارايي و سرعت انجام كار را افزایش دهند تا  بدين وسيله توليد در سطح ملي افزايش يابد. اين شيوه اگر چه موجب  رشد زیاد و سودآوری توليد در سطح ملي گرديد، ولي باعث شد كه نيروي كار در رديف عوامل توليد (از قبیل زمين و ماشين آلات) در نظر گرفته شود. براي اداره امور نيروي كار واحدهاي كارگزيني شكل گرفت كه وظيفه آنها عمدتاً استخدام نيروي مناسب و پرداخت حقوق طبق قانون مفرغی دستمزدها به ميزان حداقل معیشت بود. در واقع دراین دیدگاه انسان به عنوان موجودي كاملاً منطقي نگريسته ‌شد كه در برابر محرك‌هاي محيطي رفتارهايي كاملاً منطقي بر اساس سود و منفعت مادي از خود نشان مي‌دهد. 

3- مكتب نئوكلاسيك : اقتصاد دانان نئوكلاسيك اواخر قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم مثل جونز(Jevons)، اجورث(Edgeworth)، مارشال (Marshal) و منگر(Menger) بر اين تصور بودند كه نيروهاي آزاد حاكم بر بازار رقابت كامل با برقراري حداكثر سازي منفعت فردي، رشد اقتصادي را موجب مي‌گردد. آنان توجه خود را به مكانيزم بازار و از بررسي پویا به بررسی ايستا و از مطالعه موارد بزرگ به مطالعه موارد كوچك سيستم اقتصادي (مثل تصميم‌هاي توليد كننده و تصميم‌هاي مصرف كننده) و به عبارت دیگر به اقتصاد خرد معطوف كردند. اين اقتصاد دانان با فرض ثبات ساير شرايط، عواملي چون زمان، متغيرهاي بلند مدت و نيز متغيرهاي غير اقتصادي چون علم، دانش، جمعيت و عوامل طبيعي را در بررسي هاي خود حذف كردند. در حقيقت تمام تئوريهاي ارائه شده دراین دوره بر نيروهاي ايستا و كاربرد روشهاي اقتصاد خرد تأكيد داشتند و علیرغم و تاكيد مكتب اقتصادي تاريخي آلمان به عوامل بلند مدت و تئوريهاي مرحله‌اي رشد، از جمله تئوري ماركس و روستو مع هذا آن‌ها نيز در بيان چگونگي بروز تغييرات پويا دچار ضعف بودند. البته به طور پراكنده مي‌توان نظريه پردازاني همچون چاپمن( Chapman) و دانيل (Daniel ) را نام برد که بر اهميت متقابل علوم كاربردي و توسعه صنعتي – تكنولوژيك تأكيد داشته‌اند. 

در اين دوره نيز همانند دوره كلاسيك نگاه منطقي به نيروي كار حاكم بود و شايد بتوان گفت که نسبت به دوره قبل دیدگاه نظریه پردازان مجردتر و غیر واقعی تر گردید. البته از 1930 به بعد همزمان با آغاز نهضت روابط انساني، عده‌اي از نظریه پردازان نئوکلاسیک (از جمله وبلن (Veblen) ، تا سینک(Taussing ) با تأكيد بر نقش سازنده بازرگانان بزرگ، متخصصان مالي، تبليغ كنندگان، نوآوران، دانشمندان و تكنولوژيست‌ها به تئوريهاي دور از واقعیت و مجرد نئوكلاسيك های اولیه ايراداتي را وارد كرده و اين گروهها را عامل اصلي افزايش سريع توليد مدرن صنعتي و نيز ثروت قلمداد كردند. 

4- مكتب كینزی : وقوع جنگ جهاني اول و دوم و شدت رکود و بحرانهاي اقتصادي پس از آن باعث شد كه اقتصاددانان نظریات کلاسیک و نئوکلاسیک را با شک و تردید بنگرند و تحولات اقتصادي را از ديد كلان مورد بررسي قرار دهند. در اين راستا رابطة بين در آمد كل، مصرف پس انداز و سرمايه گذاري در بررسي‌هاي اقتصاد كلان كینزی مطرح گردید. (کتاب بررسی تحولات صنعتی – تکنولوژیک کشور – دکتر زهرا عابدی- فصل اول – ص 36)

این نظريه‌ها فرضيه رقابت كامل را كنار گذاشته و به جاي آن مواردي از قبيل عدم اطمينان، ریسك و انتظارات بازرگانان را مدنظر قرار داد. اما اين تئوريها نيز اغلب ايستا و مربوط به دوره زماني بسيار كوتاه مدت بودند و در آن‌ها اثري از پويايي بلند مدت و عوامل تاثير گذار بر رشد اقتصادي مثل جريان سرمايه، دانش، تكنولوژي، جمعيت و غير موجود نبوده است. 

هر چند كه در بررسي‌هاي كوتاه مدت فرض برونزا بودن متغيرهاي مربوط به علم و تكنولوژي منطقي به نظر مي‌رسد، ولي در بلند مدت پيشرفتهاي صنعتي – اقتصادي و به طبع آن توسعه اقتصادي ـ صنعتي در بيشتر موارد عمدتاً ناشي از عوامل كيفي است و تنها به اثر گذاري عوامل كمي محدود نمي‌شود. در نيمه دوم دهة 1950 بسياري از اقتصاد دانان بهبود تكنولوژي و افزايش كارايي و رشد توليد را در كشورهاي صنعتي مهمتر از افزايش سرمايه فیزیکی دانسته‌اند و آن را به صورت عاملي مستقل از ساير نهاده هاي توليد در تابع توليد وارد كرده‌اند. اما به رغم تاكيدات نظريه پردازاني چون سولو، فلپس و ديگران، در مورد پويايي تغييرات و تحولات تكنولوژي بحثي صورت نگرفته و مساله تغييرات تكنولوژي به صورت يك عامل برون زا مطرح گرديده و تلقي از پيشرفت فني به عنوان عاملي مجزا درنظر گرفته شده است . در حقيقت هنوز به تكنولوژي به عنوان فن يا تكنيك توليد نگريسته شده است. 

الگوهای رشد اقتصادی به رغم تفاوت های ظاهری در جوهره و شیوه آ نها ،بیان کننده افزایش محصول و درآمد کل ناشی از افزایش داد ها ، سرمایه و نیروی کار می باشد و تاکید بر عامل تغییرات تکنولوژی بر رشد اقتصادی دارند.به گونه ای که اشموکلر تغییرات تکنولوژی را " نا کجا آباد" علم اقتصاد جدید بر می شمارد و تکنولوژی را " مجموعه ای از معرفت هنر های صنعتی " مطرح می کند و پیشرفت فنی و تکنولوژی را " گسترش تسلط انسان بر طبیعت " می داند.

شومپیتر، پیشرفت اقتصادی را  بیشتر مرهون اتخاذ روش های جدیدی دانسته  که در بهره برداری از منابع موجود و ساختن چیزهای جدید بکار گرفته می شود  و ارتباطی به افزایش یا کاهش ابزار تولید ندارد.که این روش های جدید حاصل فکر نو و خلاقیت نیروی انسانی است که با اندیشه و تفکر خلاق خود می تواند رشد و توسعه را رقم بزند. (جزوه درس استاد دکتر نقی ترابی – ص29 )

بهبود در تکنولوژی حاصل اندیشه های بشری است که بدنبال ترکیب بهینه نهاده ها جهت افزایش ستانده است . بهبود در تکنولوژی در افزایش بهره وری نقش بسزایی دارد و فضای اقتصادی تولید را تحت تاثیر قرار می دهد.

4  پرسش عمده ذیل  از منظر اقتصاد دانان در خصوص رشد تکنولوژی و توسعه اقتصادی مطرح می باشدکه پاسخ به آن ها بسیاری از ابهامات را برطرف نموده و مسیر های روشنی در اختیار قرار می دهد :  

  • پیشرفت تکنولوزی تا چه حد در روند رشد اقتصادی دارای اهمیت است؟
  • علت بوجود آمدن پیشرفت تکنولوژی چیست؟
  • تغییر تکنولوژی چگونه موجب پیشرفت آن شده و وارد اقتصاد کلان می شود؟
  • اگر چنانچه پیشرفت فنی و تکنولوژی به عنوان عاملی ( کار اندوز) ، عاملی خنثی یا عاملی سرمایه اندوز طبقه بندی شود آیا در یک اقتصاد منظم ،جهت گیری مشخصی در نوع خاصی از پیشرفت فنی وجود دارد ؟ چرا ؟

این پرسش ها توسط دانشمندانی همچون مارکس، شومپیتر ، اشموکلر، مانسفیلد پاسخ داد ه شده است و به طور خلاصه از  پیشرفت تکنولوژی به عنوان یک (مائده آسمانی )یاد می شود. (جزوه درس استاد دکتر نقی ترابی – ص30 )

سالتر در نقش نیروی کار و سرمایه جهت تولید و رشد اقتصادی به نمودار و تابع ذیل اشاره دارد که یک نظام رشد تک کالایی تنها تاثیر رشد فنی این است که بتوان با سرمایه و کار معین ، هرچه بیشتر به تولید یک کالای چند منظوره پرداخت . برحسب تابع تولید به ازای هر کارگر و هر نفر نیروی انسانی تابع تولید به صورت صعودی پیشرفت می کند.

Y = F(K,L,t)

شکل 2: نقش نیروی کار و سرمایه   


هر چند براساس نظر اتکینسن و استیگلز هیچ دلیلی و جود ندارد که فرض کنیم تمامی منحنی تحت تاثیر پیشرفت تکنولوژی به سمت بالا تغییر کند و بنا بر نظر نان تاثیر پیشرفت تکنولوژی بر تابع تولید این است که به ازای هر نیروی کار یک " برآمدگی " بوجود می آید و کل منحنی تغییر نمی کند که این خود نقش نیروی انسانی را در پیشرفت تکنولوژی و رشد اقتصادی بر اساس تابع تولید بیان می دارد. (همان منبع – ص33 )

شکل 3:  نظریه نان در نقش نیروی انسانی در پیشرفت تولید  

مهمترين شاخص هاي اندازه گيري توسعه در سطح ملی به موارد ذیل اشاره دارند که هریک از آنها مبین نقش نیروی انسانی در تحقق اهداف کلان اقتصادی می باشد :

1- توليد ناخالص ملي (GDP) 

2- توليد سرانه واقعي (GDP per head)

3- نرخ رشد سالیانه تولید ناخالص ملي ( GDP growth)

4- میزان جمعیت (Population)

5- نرخ تورم ( Inflation) 

در این میان جمعیت به عنوان یک پیشرانه ( Drivers) ِدر توسعه اقتصادی مطرح است . امريكا بيش از نصف رشد اقتصادي خود را از صنايعي بدست آورده است كه بندرت در دهه قبل وجود داشته اند.“( The Economist, 1999  ) واین پیام را دارد که  نیروی انسانی ماهر و خلاق به سمت حوزه های مختلفی از جمله تغییرات تکنولوژی در عرصه های مختلف رفته و موجب این رشد اقتصادی شده اند. شوراي ملي علوم و تكنولوژي امريكا (1996) تاكيد كرد كه تكنولوژي موتور رشد اقتصادي است و  كارايي شركت ها بشدت وابسته به استفاده از تكنولوژي آن ها دارد.پيتر دراكر  برخلاف اقتصادكلاسيك كه مواد خام رامنابع باارزش مي داند ، دراقتصادجديد دانش وخلاقيت انسان ها منابع باارزش هستند." یکی از جنجالی ترین مباحث موجود در تحقیقات اقتصادی، شناسایی عوامل موثر بر رشد اقتصادی است. محققین، مدل های تئوریک متنوعی جهت توضیح رشد پایدار مطرح کرده اند.یکی از مهمترین تلاش های این مدل ها،  جایگزین کردن توضیحات جدیدی در مقابل رشد برون زای بهره وری بوده است. اما چرا اغلب اقتصاددانان کلان ناگهان توجه خود را از مطالعه ادوار کسب و کار به سمت تحقیق در مورد درک فرآیند رشد تغییر جهت داده اند؟

 لوکاس (1987) توضیحی برای این تغییر جهت مطرح میکند. وی عنوان می کند که در الگوی ترجیحات استاندارد در مدلهای کلان اقتصادی یک عامل اقتصادی با این پرسش مواجه است که به منظور حذف نوسانات مصرف خود در اثر ادوار تجاری چه مقدار از مصرف خود را حاضر است کاهش دهد؟ پاسخ این است :  بسیار اندک. بنابر این تغییرات رفاه در نوسانات تجاری ناچیز است. در مقابل همین نماینده ی فرضی برای زندگی در اقتصادی که با نرخ سریعتری توسعه می یابد حاضر است سهم معناداری از مصرف خود را از دست بدهد .این برآوردهای  لوکاس نشان میدهد که با درک عوامل موثر در فرآیند رشد در مقایسه با شناخت نواسانات اقتصادی منافع بیشتری را می توانیم بدست آوریم . نکته ی مورد توجه این است که افزایش نرخ رشد اقتصادی لزومابا افزایش رفاه همراه نیست و گاها نرخ رشد بالاتر تنها با هزینه ی مصرف کمتر در زمان حال امکان پذیر است. بنابراین مبادله ای بین مصرف حال و رشد آینده بوجود می آید . در هر حال مسلما رشد اقتصادی عامل مهمی در جهت بهبود رفاه افراد لااقل در آینده می باشد.

4-3- آموزش ، خلاقیت و نوآوری از نگاه اقتصاد دانان :

شومپيتر نقش انسانهاي خلاق و نوآور را در توسعه  اقتصاديبسيار  مهم  وكليديمي  داند.  ازنظر   شومپيترهدايت و  رهبريدر  اقتصاد  توسط نوآوران اقتصادي صورت مي گيرد.  این نوآوری از سه طریق اتفاق می‌افتد:

  1. جایگزینی ماشین‌آلات و ابزارهای غیرقابل‌استفاده فعلی
  2.  انتظار کسب سودهای انحصاری از یک زمینه جدید

3- تولید محصول جدیدی که مردم حاضر به کاهش پس‌اندازهای خود برای خرید آن کالا باشند.

ایشان بر راه دوم تاکید می‌ورزند. بعلاوه او به طور جدی بر لزوم وجود ”کارآفرینان“ تمرکز می‌کند و بیان می‌دارد که این افراد با کشف فرصت‌های نوین,‌ جریان عظیمی از سرمایه‌گذاری‌ها و سودها را به راه می‌اندازند یک مطالعه کاربردی مهم در زمینه ی کاربرد مدل نئوکلاسیک برای شناخت فرآیند رشد توسط الوین یانگ ( 1995 و 1992 ) صورت گرفت. یانگ رشد کشور هایی که در حال حرکت بودند یعنی ببرهای آسیایی شامل سنگاپور ، تایوان ، هنگ کنگ و کره جنوبی ،را  ارزیابی نمود . وی یک قدم به عقب رفت و این سئوال را مطرح نمود که رشد بهره وری چقدر در رشد ببرهای آسیایی اهمیت دارد. او در یافت که رشد بهره وری در واقع چندان اهمیتی نداشت بلکه این کشورها بیشتر به دلیل افزایش انبوه در عوامل تولید یعنی نیروی کار و سرمایه بوده است . از نقطه نظر سیاستی ، یافته های یانگ تاثیر بسزایی داشت زیرا تا قبل از آن تصور می شد که رشد سریع این کشورها بعلت استفاده از سیاستهای صنعتی درست و دقیقی بوده است که سبب رشد بهره وری بالا در این صنایع که صنایع هدف می باشند شده است . اما مطالعات یانگ این ایده را مورد تردید قرار داد. (جزوه درس استاد دکتر نقی ترابی – ص65 )

به این گونه، در سال های قبل و بعد از انقلاب کنیزی ها ، بعضی از اقتصاددانان در بررسی های خود نسبت به فرآیند رشد اقتصادی به عامل تکنولوژی و عوامل اثرگذار بر بهبود آن توجه بیشتری کردند. نکته ای در مطالعات این نظریه پردازان مورد توجه قرار گرفته بررسی انگیزه هایی است که موجب می شود مراحل یادگیری از طریق انجام دادن تحقق یابد.آرو (Arrow) از جمله دانشمندانی است که عقیده دارد دانش از طریق فراگیری و آموزش حاصل می شود و آموختن نیز حاصل تجربه است به عبارتی ایشان موضوع Learning by Doing  را مطرح می کند. تئودور شولتز نیز در سال 1961 به نقش نیروی انسانی به عنوان کلیدی ترین عامل رشد اقتصادی اشاره دارد و تاکید می نماید که رشد روز افزون سال های 1929 تا 1959 در آمریکا عمدتا به علت افزایش در ذخیره ثروت انسانی بوده که سرمایه گذاری در آموزش ، بهداشت و درمان موجب افزایش بهبود کارایی نیروی انسانی شده است. (کتاب بررسی تحولات صنعتی – تکنولوژیک کشور – دکتر زهرا عابدی-ص43)

 پاره ای از پرسش های مطرح شده برای اقتصاد دانان در حوزه آموزش و یادگیری نیروی انسانی که موجب توسعه تکنولوژی و اقتصاد می شود را می توان  به شرح زیر عنوان کرد : 

  1. چرا بعضی افراد در فرآیند تجربه و فراگیری مداوم که منجر به بهبود تکنولوژی می شود مشارکت می جویند و بعضی دیگر به این فرآیند علاقه نشان نمی دهند؟
  2. چرا فرآیندهای یادگیری و انتشار تجارب در برخی از کشورها و یا در زمان های خاص به وقوع می پیوندد و در نقاط و زمانی دیگر این فرآیند رو به افول می گذارد 
  3. چه عواملی در پذیرا شدن بعضی ملت ها برای حل مداوم مسائل ، فراگیری و انباشت دانش و در نتیجه پیشرفت و بهبود تکنولوژی دخیل اند؟

طبیعی است که اقتصاددانان مختلف به این پرسش ها به گونه های متفاوت پاسخ داده اند. در این خصوص در تئوری رشد اقتصادی شومپیتر ابداعات و نوآوری های تکنولوژیک نقش مهمی ایفا می کنند . طبق نظریه شومپیتر در هر جامعه ای که فعالیت کارآفرینی رونق یابد رشد اقتصادی حاصل می شود و در هر جامعه ای که فعالیت کارآفرینی دچار رکود شود رشد اقتصادی نیز رو به افول می رود شومپیتر با رشد اقتصادی در جوامع توسعه یافته تابع نوسان اقتصادی است به طور خلاصه شومپیتر تغییرات تکنولوژیک ناشی از فعالیت ها کارآفرینان را موجب نوآوری ، سازمان دهی تولید و سرمایه گذاری می داند که این تحولات نیز به نوبه خود به توسعه کاربرد تکنولوژی های جدید و بهبود تکنولوژی های موجود ختم می شوند. 

بومول ( 1990 ) عنوان می کند که هر گاه در هر مقطعی زمانی و در هر کشوری استعدادهای جامعه به سمت فعالیتهای مربوط به کسب درآمد بادآورده سوق داده شود، نتیجه نهایی آن ایجاد رکود در فعالیتهای نوآورانه و در نتیجه کاهش رشد اقتصادی جامعه خواهد بود . اقتصاددانان دیگر مثل مورفی، شلایفر و ویشنی ( 1990 ) نیز بر اساس مطالعات آماری مقطعی کشورهای مختلف چنین استدلال کرده اند که فراوانی نسبی زمینه ها و فرصت های جستجوی رانت و در نتیجه سمت گیری استعدادهای جامعه به این پدیده می تواند بیانگر اختلاف نسبی در نرخ رشد کشورهای مختلف باشد. آنان معتقدند  که تمایز در تخصیص استعدادها یکی از دلایل این واقعیت است که در انگلستان قرن 18 انقلاب صنعتی به وقوع پیوست لیکن در همان زمان در فرانسه انقلاب صنعتی صورت نگرفت. 

بعدها کوزنتز در مورد اهمیت دانش و تکنولوژی تاکید بیشتری کرد که برای اندازه گیری رشد اقتصادی تنها به سرمایه گذاری در کالاهای سرمایه ای نمی توان اکتفا کرد وی اظهار داشت که عامل مهم رشد اقتصادی در کشورهای بسیار صنعتی و پیشرفته نه سرمایه فیزیکی بلکه سرمایه انسانی و دانش علمی و فنی بوده و این ها نیز نشات گرفته از پیشرفت دانش و تربیت نیروی انسانی است . در صورت وجود سرمایه انسانی و دانش فنی بدون تغییر موجودی کالاهای سرمایه ای، می توان به طور سریع تولید را افزایش داد . بنابراین از نظر وی در جریان رشد اقتصادی سرمایه گذاری در کالاهای سرمایه ای به عنوان عامل استراتژیک مطرح نیست . هر چند که رشد علمی کاربردی به مقدار زیاد ناشی از رشد اقتصادی قرون اخیر بوده ولی در این جریان عوامل اقتصادی ، فرهنگی ، اجتماعی ، علمی ، فنی نیز دخیل بوده اند.

دنیسون در مطالعات وسیع خود نشان داد که در کشورهای امریکا و انگلستان آموزش و پیشرفت دانش فنی بین 40 تا 50 درصد کل رشد اقتصادی را موجب گردیده که این مقدار به مراتب بیشتر از سرمایه گذاری در کالاهای سرمایه ای است . وی بر اهمیت مواردی از قبیل افزایش کارایی نیروی کار ، مدیریت ، مقیاس تولید و بهبود تخصیص منابع در ایجاد رشد اقتصادی تاکید فراوان کرده است.

سایر اقتصاد دانان در امریکا و انگلستان نیز به این نتیجه رسیده اند که در ایجاد رشد اقتصادی نقش پیشرفت تکنولوژی بسیار پراهمیت تر از تجمع سرمایه است . برای مثال کوزنتز و کارین کروس عنوان کرده اند که تنها حدود 25 تا 33 درصد رشد اقتصادی ناشی از تجمع سرمایه است به نظر این محققان در جریان رشد اقتصادی سرمایه گذاری بر نیروی انسانی و موجودی دانش در مقایسه با موجودی سرمایه ، ساختمان ، ماشین آلات نقشی بسیار مهم تر ایفا می نمایند . برخی از اقتصاددانان مانند سولو نیز در جریان رشد اقتصادی پس از تکنولوژی بر اهمیت سرمایه مجسم در تکنولوژی تاکید ورزیده اند . به هر تقدیر ملاحظه می شود که علی رغم مباحثه های فراوان، نقش تکنولوژی و عوامل غیر ملموس موثر در آن مانند پیشرفت آموزش و گسترش علم و دانش فنی در فرآیند توسعه اقتصادی غیر قابل انکار است. 

پروفسور  سانجایا لل که قابلیت های کشور ها را در سه موضوع بیان می دارد اشاره اش به نقش نیروی انسانی آموزش دیده به شرح ذیل است :

  1. سرمایه فیزیکی که شامل دارایی های ملموس و تجهیزات و کارخانه می باشد
  2. سرمایه انسانی  که شامل مهارت ها و تحصیلات و آموزش ها ست 
  3. تلاش فناورانه که تلاش نیروی انسانی آموزش دیده در کنار کارخانجات است و موجب ارتقاء بهره وری می شود.

ایشان تاکید به ترکیب هر سه آنها دارد که می توانند باعث توسعه قابلیت های تکنولوژی کشور ها شوند.( سانجایالل- سیاست فناوری وتشویق بازار-1385)

علی رغم این که بسیاری از تئوری های رشد اقتصادی بر نقش سرمایه انسانی تاکید ورزیده اند ، در عین حال مطالعات تجربی در این مورد به دلیل کمبود اطلاعات آماری با مشکل روبرو بوده است . به منظور رفع این مشکل برخی از اقتصاد دانان تلاش هایی از خود نشان داده و شاخص هایی را برای تبیین نقش سرمایه انسانی در توسعه صنعتی – تکنولوژیک در نظر گرفته اند در این زمینه در بررسی نقش سرمایه انسانی بسیاری از مدل های نظری رشد اقتصادی مانند مدل های ارائه شده توسط اقتصاد دانانانی چون لوکاس ، بکر ، مورفی و تامورا ، ربلو مولیگان و سالاآی ، مارتین به استفاده از شاخص میزان دسترسی به آموزش تاکید شده است. در این زمینه یک سلسله تحقیقات تجربی صورت گرفته و آن ها جایگزین های تقریبی خاصی برای سرمایه انسانی را در تحقیقات خود مورد استفاده قرار داده اند . علی رغم کوشش ارائه شده توسط این اقتصاد دانان مطالعات آن ها به دلیل کمبود اطلاعات آماری در سری های مقطعی با مشکل روبرو بوده است . طارق خلیل شروع انقلاب صنعتی را از بیرمنگام می داند و آن را نیز به دلیل تجمع افرادی می داند که به نوعی اثر سختگیری های کلیسا در حوزه علم و دانش و انحصار آن در دست کلیسا ، منزجر از این نوع برخورد کم کم در این منطقه گرد هم آمدند و پایه های انقلاب صنعتی را بنا نهادند . شاید در این مورد می توان گفت دین گریزی از نوع مسحیت با آن سخت گیری های کلیسا قرن 17 یکی از عوامل موثر بر انقلاب صنعتی بوده است . تغییرات تکنولوژیکی که در این برهه تاریخی ( 17510-1870) به وقوع پیوست سبب شد تا بوسیله انرژی بخار و تغییرات تکنولوژیِکی حاصل از انرژی بخار صنایع فولاد – کشتی سازی – راه آهن و نساجی بوجود آید. (مدیریت تکنولوژی -  طارق خلیل-ص 221)

سالهای 1890-1920 دوره توانمندی های سازمانی کشورهای مختلف بود . در این دوره سه صنعت شیمیایی – تجهیزات برقی و موتورهای احتراقی شکل گرفت. تحول در تشکیلات و ساختارهای سازمانی آنها را به سوی شرکتهای Corporate چند بخشی تحت مدیریت چند لایه ای حرفه ای که میتوان گفت نطفه شرکتهای چند ملیتی است پیش برد . مانند شرکتهای حمل و نقل ، راه آهن و شرکتهای صنعتی تبدیل مواد اولیه ، انبوه کارهای حجیم سبب شد صف و ستاد از هم جدا شدند . بنابراین سرمایه گذاران از متخصصین جدا شدند به معنی دیگر مدیریت از مالکیت جدا شد ، مدیریت ها به ارشد میانی و پایینی یا عملیاتی تقسیم شدند ، فعالیتها تفکیک شد ، بازارها و مناطق هم تقسیم شدند . بنابراین سازمان ها گسترده شدند و Cooperation های جدید شکل گرفت و این شاخه اصلی انقلاب صنعتی دوم شد ، در نتیجه یکی دیگر از عواملی که سبب تاثیر بر رشد و ایجاد تغییرات تکنولوژیکی شد ، مسئله سازماندهی ، برنامه ریزی و کنترل بود که توانست خودرا تحت نام مدیریت نشان دهد . رشد تکنولوژی و گسترش آن شوند. از جمله این افراد می توان از گیلبرت، استون مایو ، فردریک تیلور ، فایول ، پارکرفوت ، ماکس وبر نام برد که با ارائه راهکارهای مدیریتی و ساختاری توانستند اثرات عمیقی را بر رشد تکنولوژی بگذارند. 

5- تعاملات علم و تکنولوژی و عوامل تاثیر گذار:

علم و تکنولوژی نیروهای بسیارقدرتمندی هستند که در فرآیند قدرتمندشدن در اقتصادهای پیشرفته جهان دارای نقش اساسی هستند. مهمترین مسئله این است که علم و تکنولوژی از چه عواملی تاثیر پذیرفته اند و بر چه عواملی تاثیر نهاده اند . علاقمندی پاسخ به این سئوال از آنجایی نشات میگیرد که بواسطه این فعالیت ها است که توسعه اقتصادی پدیدار می شود . در واقع فرمول سیاست علم و تکنولوژی از فرمول سیاست اقتصادی جدانایی پذیر است . بنابراین عواملی که بر رشد و ایجاد تکنولوژی تاثیر بگذارند بر توسعه اقتصادی نیز تاثیر خواهند گذاشت.علم و تکنولوژی فعالیت های اقتصادی هستند که مجموعه ای گسترده از اهداف اقتصادی را دنبال می کنند (Rosenberg ) . به هر حال اگر بخواهیم از عوامل موثر بر رشد و تغییر تکنولوژی نام ببریم می توانیم  به مدل ذیل اشاره نماییم که چگونه تاثیر گذار است . 

شکل 4:  عوامل تاثیر گذار بر تکنولوژی    

نقش نوآوری که حاصل فکر و اندیشه بشر است نیز در کنار سایر عواملی چون قدرت نظامی ، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی بر تکنولوژی ، صنعت و اقتصاد و تعامل دوسویه آنها در دیاگرام ذیل قابل بررسی است به گونه ای که R&D  محور افزایش پتانسل های تقلید و انتقال تکنولوژی بر شمرده می شود و موجب افزایش بهره وری و رشد اقتصادی خواهد شد. . (همان منبع –ص 333)

شکل 5:  ارتباط قدرت تکنولوژیک با سایر عوامل  

درشکل زیر نیز نقش نیروی انسانی در توسعه تکنولوژی در کنار سایر عوامل مورد بررسی واقع شده است و نشان از اهمیت نیروی انسانی دارد. (همان منبع –ص 345)

شکل6:  اضلاع 5 گانه توسعه فناوری    

از طرفی دیگر فناوری تقریبا هربعدی از محیط در حال تغییر کسب و کار را پیش می برد و به عنوان کاربردی ،در فرآیند های سازمانی ، فناوری می تواند برای خود کار کردن فعالیت ها در منابع انسانی ، مالی ، فروش ، حقوق ، عملیات و خرید بکار گرفته شود و این نشان از تعامل دوطرفه انسان و رشد فناوری دارد. ( طرح ارزش آفرینی منابع انسانی  – دیو اولریش – وین بروک یانک- ص 49)


6- چرخه ایده تا انسان با کیفیت ICIS:

آنچه که قدر مسلم است تکنولوژی بر تمامی ابعاد زندگی بشر تاثیر گذار بوده و همانگونه که بر شمرده شد در یک فرآیند نوآوری شکل می گیرد .نوآوری محقق نمی شود مگر این که ایده ،و خلاقیت با کیفیت صورت پذیرد.در مسیر نوآوری است که تحقیق و توسعه خود را نمایان ساخته و موتور محرک تکنولوژی است.تکنولوژی بی شک موتور محرک صنعت است .صعت مولفه های مختلفی دارد که در همه زمینه ها قابل ردیابی است .با یک صنعت باکیفیت می توان اقتصاد با کیفیتی را رقم زد و لکوموتیو اقتصاد را به حرکت درآورد.

شکل7:  چرخه ایده تا انسان با کیفیت ICIS   

اقتصاد با کیفیت بی شک یک زندگی با کیفیت و جامعه با کیفیت را به همراه خواهد داشت .در سایه زندگی با کیفیت بشر مسیر تعالی را طی نموده و در ابعاد مادی و معنوی خود را توسعه می دهد. توسعه انسان با تاثیر گذاری در جامعه همراه است و چرخه ICIS منجر با انسان با کیفیت همراه با ایده های نوآورانه خواهد بود. بدین سبب است که نقش نیروی انسانی در توسعه و رشد اقتصادی بی بدیل بوده و از جایگاه خاصی برخوردار می باسد.

7- نتیجه گیری :

 آن چه که مهم است نوع نگرش به نیروی انسانی در جوامع مختلف می باشد .از منظر اقتصاد دانان و از طرفی دیگر فلاسفه نیروی انسانی عامل اصلی تحولات جهان است.اگر این سرمایه عظیم آموزش داده شود و در یک مسیر یادگیری قرار گیرد قطع به یقین موجب ارزش افزایی برای سازمان ها و خلق ثروت خواهد رفت.منشائ خلق ثروت پدید آوری تکنولوژی و شکل گیری تحقیق و. توسعه است.از تحقیق و توسعه ، تکنولوژی توسعه یافته و موجب رشد صنعت می شود . صنعت که از آن به عنوان موتور محرک اقتصاد نام یم برند بصورت مستقیم و غیر مستقیم در کیفیت زندگی انسان ها نقش بازی می کند. همه این چرخه در قالب انسان با کیفیت و خلاق ظاهر می شود. اقتصاد دانان چه کلاسیک ها و چه نئوکلاسیک ها به آن اذعان داشته اند. پس انچه که موجب تحول در تکنولوژی و اقتصاد می شود خلاقیت انسان و نگرشی است که به محیط دارد و انسان در ابعاد مختلف تکنولوژی و اقتصاد با رویکرد  ICIS سر منشاء توسعه و رشد می باشدکه منجر به جامعه با کیفیت خواهد شد.

منابع و مراجع : 

  1. علی تقی زاده هرات ، مژگان فلاح  مدل تعالی سازمانی EFQM:2020 ، انتشارات سازمان مدیریت صنعتی ،1400
  2. عباس خمسه ، فرو؛ فراهانی ، محید فروزان مهر ، مدیریت فرآیند انتقال تکنولوژی ، 1399
  3. یحیی صمدی مقدم ، جایگاه مدیریت تکنولوژی در تعالی سازمانی ، 1398
  4. پروفسورسانجايالل، سياست فناوري وتشويق بازار(1998)،ترجمه: مركز مطالعات تكنولوژي دانشگاه صنعتي شريف(1385)
  5. هایدگر،  "فلسفه تکنولوژی"  ترجمه شاپور اعتماد1391
  6. طارق خلیل ، مدیریت تکنولوژی رمز موفقیت در رقابت و خلق ثروت، ترجمه سید محمد اعرابی )1383(
  7. دیو اولریش،وین بروک یانک ، طرح ارزش آفرینی منابع انسانی ، مترجمین مسعود بینش ، افشین دبیری ، رضا قرایی پور( 1385)
  8. منوچهر نجمی ، تعالی سازمانی  EFQM:2010، ( 1389)
  9. زهرا عابدی ،  بررسی تحولات صنعتی – تکنولوژیک کشور،  (1376)
  10. مهرداد مظفری ،  فلسفه تکنولوژی ، ( 1390)
  11. کیه زا، ویتوریو ،(2001) ، استراتژی و سازماندهی R&D ،( ترجمه : دکتر سپهر قاضی نوری) ،مرکز صنایع نوین( 1384)
  12. محمدی مهدی ، الیاسی مهدی ، مدیریت فناوری و نوآوری در سطح بنگاه (1393) انجمن مدیریت فناوری ایران 
  13. طباطبائيان، سيد حبيب اله ؛ محمد پور، مجيد ؛ نجفي، اسد اله (1384)، ارزيابي توانمندي تكنولوژي در سطح بنگاه، ،  تهران، اروين چاپ، چاپ اول 
  14. توانگر محسن ، شرفی زهرا ، حامدی محسن ، شیخ شاب  علی (1392)، ارائه مدلی برای ارزیابی عملکرد و رتبه بندی واحد های تحقیق و توسعه در توسعه داخلی تکنولوژی ، پنجمین کنفرانس بین المللی مدیریت تکنولوژی


  1. A Model of Caring in Organizations for Human Resource Development, Alan M. Saks, Human Resource Development Review,jun 2021


  1. Human resource system as innovation for organisationsm, Innovation & Management Review Túlio Gomes Mauro , Jairo Eduardo Borges-Andrade,2020
  2. Effects of Human Resource Management Systems on Employee Proactivity and Group Innovation , Journal of Management, Hun Whee Lee, Jongwook Pak, Seongsu Kim, 2016
  3. Human Capital, R&D and Competition in Macroeconomic Analysis ,ENEPRI Working Paper No. 38/August 2005 ،Erik Canton, Bert Minne, Ate Nieuwenhuis, Bert Smid and Marc van der Steeg


  1. The role of human capital and technological change in ،Overeducation : M. Mendes de Oliveira a, M.C. Santos a, B.F. Kiker


  1. Human Capital, Ideas, and Economic Growth ,Charles I. Jones /Department of Economics /Stanford University /June 14, 1996 { Version 1.00


  1. Human resources, technological innovation, and economic growth ،Cambridge University Press / Denis Fred Simon and Cong Cao


  1. The Role of Human Capital and Technological Interdependence in Growth and Convergence Processes  International Evidence، Cem ERTUR and Wilfried KOCH/ January 25, 2005


  1. Technology and Human Development ،Gustav Ranis / Yale University/ September 2011

[1] - Innovation,Creation,Idea System