درک و شناخت کامل از وضعیت موجود سازمان و پیداکردن مشکلات آن که با عنوان عارضه نامیده می شود
در بسیاری از مباحث مدیریتی، سازمان به بدن انسان تشبیه می شود، چرا که سازمان نیز یک موجود پویا و زنده است. همانطوری که پیش نیاز انجام هر درمان و بهبود در بدن، انجام آزمایش های کاملی از وضعیت بدن انسان است و هر چه دقت این آزمایش ها بیشتر و دقیق تر باشد بهبودها و فرایند درمان موثرتر خواهد بود، در مورد ایجاد اصلاحات وحرکت به سوی رشد و پیشرفت سازمان نیز انجام فرایند عارضه یابی همین حکم را دارد و با انجام این فرایند سعی در یافتن معضلات و تنگناهایی داریم که ممکن است به عنوان سدی مانع حرکت سازمان در مسیر بهبود باشند.
انجام فعاليت عارضه يابي به عنوان گام اوليه در تعريف اقدامات لازم براي توسعه ظرفيت مديريت و نظام هاي مديريتي و اصلاح عملكرد سازمان فعاليتي بسيار ضروري و گامي از يك پروژه استراتژيك در سازمان است.
مدل ویزبورد
یکی از مدل هایی که در عارضه یابی سازمانی از آن استفاده می شود، مدل شش وجهی ویزبورد است. ماروین ویزبورد در سال 1976، 6 طبقه را در مدل عمر سازمانی خود، توصیف میکند.
1- مقاصد 2- ساختارها 3- روابط 4- رهبری 5- پاداش 6- مکانیزمهای کمکی
مقاصد سازمان، همان ماموریت و اهداف سازمان است. ویزبورد، ساختار را همان شیوه ی سازماندهی سازمان می داند که میتواند بر اساس موقعیت قرارگیری متخصصان، بر مبنای محصول یا پروژه یا تیم باشد. شیوه ای که افراد یا واحدها، با هم تعامل دارند، همان روابط است که شامل روش تعامل افراد با فناوری هم خواهد بود. پاداش، همان پاداش های ذاتی و خارجی کار افراد است. رهبری به شیوه ی رهبری اشاره دارد که تعادل سایر موارد را حفظ می کند. در نهایت مکانیزمهای کمکی، برنامه ریزی، کنترل، بودجه بندی، و سیستم اطلاعات که برای رسیدن به اهداف سازمانی هستند. محیط خارجی هم در مدل دیده میشود که البته، به عنوان یک طبقه در نظر گرفته نمیشود.
ویزبورد ورودی سازمان را پول، افراد، ایده ها، و دستگاهها درنظر میگیرد که برای دستیابی به ماموریت سازمان، استفاده میشود. خروجی، محصولات و خدمات هستند.دو پیش فرض برای درک مدل ویزبورد، ضروری هستند. اولین پیش فرضها، مربوط به سیستمهای رسمی در برابر غیر رسمی است. سیستمهای رسمی، همان سیاست ها و رویه هایی است که سازمان در پیش می گیرد. در مقابل، سیستمهای غیر رسمی، همان رفتارهایی است که حقیقتا انجام می گیرد. هر چه فاصله ی این دو سیستم بیشتر باشد، اثربخشی سازمان کمتر است. پیش فرض دوم، در ارتباط با تناسب میان سازمان و محیط است که اختلاف میان وضعیت موجود سازمان را با شیوه ایکه سازمان باید درمقابل تقاضای محیط، اتخاذ کند، بررسی می کند. ویزبورد، تقاضا یا فشار محیط را مشتریان، دولت و اتحادیه ها تعریف میکند.
ویزبورد، سئوالات تشخیصی، برای هر طبقه از مدل، مطرح میکند. به عنوان مثال، مشاوران توسعه سازمانی، تعیین میکنند که آیا اعضای سازمان با ماموریت و اهداف سازمان در طبقه مقاصد، موافق هستند. این سوال، به پیش فرض سیستمهای رسمی و غیر رسمی، در سازمان برمیگردد. نمونه ای از چند سوال:
مقاصد: آیا اعضای سازمان با ماموریت و اهداف سازمان موافق هستند؟
ساختار: آیا تناسبی میان اهداف و ساختار داخلی سازمان، وجود دارد؟
روابط: چه نوع روابطی میان افراد، واحدها ، افراد و مشاغلشان هست؟ کیفیت روابط و تضادها چگونه است؟
پاداش: آیا سازمان، بطور رسمی پاداش میدهد؟ به چه دلیل، پرسنل سازمان، پاداش میگیرند؟
رهبری: آیا رهبران، مقاصد را تعریف میکنند؟ سبک رهبری سازمان چگونه است؟
مکانیزمهای کمکی: آیا این مکانیزمها به دستیابی به مقاصد سازمان کمک میکنند یا مانع هستند؟
جهت دریافت مشاوره در خصوص عارضه یابی می توانید فرم درخواست را در لینک زیر دانلود کنید
دیدگاه خود را بنویسید